سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
خبر رسید که در بند، جاودان شدهای
ز هر کرانه گذشتی و بیکران شدهای
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
حملههای موج دیدم، لشکرت آمد به یادم
کشتی صدپاره دیدم، پیکرت آمد به یادم