امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
هیچکس اینجا نمیفهمد زبان گریه را
بغض میگیرد ز چشمانم توان گریه را
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را
حملههای موج دیدم، لشکرت آمد به یادم
کشتی صدپاره دیدم، پیکرت آمد به یادم