شنیده بود شهادت طنین گامت را
چه خوب داد خدا پاسخ سلامت را
صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
سبزپوشا با خودت بخت سپید آوردهای
گل به گل هر جا بهاری نو پدید آوردهای
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
محمّدا به که مانی؟ محمّدا به چه مانی؟
«جهان و هر چه در او هست صورتاند و تو جانی»
آسمان ابریست، آیا ماه پیدا میشود؟
ماه پنهان است، آیا گاه پیدا میشود؟
مشتاق و دلسپرده و ناآرام
زین کرد سوی حادثه مَرکب را
چه کُند میگذرد لحظههای دور از تو
نمیکنند مگر لحظهها عبور از تو
خم کرد پشت زمین را، ناگاه داغ گرانت!
هفت آسمان گریه کردند، بر تربت بینشانت!
آقا سلام بر تو و شام غریب تو
آقا سلام بر دل غربت نصیب تو
سلام ای بادها سرگشتهٔ زلف پریشانت
درود ای رودها در حسرت لبهای عطشانت