لالۀ سرخی و از خون خودت، تر شدهای
بیسبب نیست که اینگونه معطر شدهای
به نام خداوند بالا و پست
كه از هستیاَش هست شد، هر چه هست...
وقتی كه شكستهدل دعا میكردی
سجادۀ سبز شكر، وا میكردی
تا در حریم امن ولا پا گذاشتهست
پا جای پای حضرت زهرا گذاشتهست
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را