با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
چه آتشیست که در حرف حرف آب نشسته
که روضه خوانده که بر گونهها گلاب نشسته؟
از لشکر کوفه این خبر میآید
زخم است و دوباره بر جگر میآید
تکیده قامتش و تکیه بر عصا نزدهست
همان که غیر خدا را دمی صدا نزدهست
اى جوهر عقل! عشق را مفهومی
همچون شب قدر، قدر نامعلومی