بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
ای ولی عصر و امام زمان
ای سبب خلقت کون و مکان
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی