بیا که شیشه قسم میدهد به عهد کهن
که توبه بشکن، اینبار هم به گردن من
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
چه بود سهم زمین و زمان اگر تو نبودی
و سرنوشت تمام جهان؟ اگر تو نبودی
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم