راه گم کردی که از دیر نصاری سر در آوردی
یا به دنبال مسلمانی در این اطراف میگردی
بر شاهراه آسمان پا میگذارم
این کفشها دیگر نمیآید به کارم
گودال قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟
این بوی آشنایی از تربت حبیب است
جاده در پیش بود و بیوقفه
سوی تقدیر خویش میرفتیم
خوشا از دل نَم اشکی فشاندن
به آبی آتش دل را نشاندن