آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
آخر ای مردم! ما هم عتباتی داریم
کربلایی داریم، آب فراتی داریم
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
همین است ابتدای سبز اوقاتی که میگویند
و سرشار گل است آن ارتفاعاتی که میگویند
به تمنای طلوع تو جهان، چشم به راه
به امید قدمت، کون و مکان چشم به راه
گلی که عالم از او تازه بود، پرپر شد
یگانه کوکب باغ وجود، پرپر شد