میشود دست دعای تو به باران نرسد؟!
یا بتابی به تن پنجرهای جان نرسد؟!
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
دشتی پر از شقایق پرپر هنوز هست
فرق دو نیم گشتۀ حیدر هنوز هست
ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
هیچکس اینجا نمیفهمد زبان گریه را
بغض میگیرد ز چشمانم توان گریه را
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است