اگر مجال گریزت به خانه هم باشد
برای اینکه نمیرد حیات، میمانی
بادها عطر خوش سیب تنش را بردند
سوختند و خبر سوختنش را بردند
این چشمها برای كه تبخیر میشود؟
این حلقهها برای چه زنجیر میشود؟
اسیر هجرت نورم که ذرّه همدم اوست
گل غریب نوازم که گریه شبنم اوست
عمری به فکر مردمان شهر بودی
اما کسی حالا به فکر مادرت نیست
برگشتم از رسالت انجام دادهام
زخمیترین پیمبر غمگین جادهام