برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند
اهل دل را شد نصیب از لطف جانان، اعتکاف
فیض حق باشد برای هر مسلمان، اعتکاف
صبوری به پای تو سر میگذارد
غمت داغها بر جگر میگذارد
وقتی سکوت سبز تو تفسیر میشود
چون عطرِ عشق، نام تو تکثیر میشود
باز گویا هوای دل ابریست
باز درهای آسمان باز است