طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
گواه سیرۀ عشق است داغداری ما
به باغبانی درد است لالهکاری ما
ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
این آفتاب مشرقی بیکسوف را
ای ماه! سجده آر و بسوزان خسوف را
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایهٔ هما را