یک گوشه نشسته عقده در دل کردهست
مرداب که سعی خویش زائل کردهست
مالک رسیده است به آن خیمۀ سیاه
تنها سه چار گام...نه... این گام آخر است!
شد به آهنگ عجیبی خاک ما زیر و زبر
خانهها لرزید و لرزیدند دلها بیشتر
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم