وقتی در خانۀ علی میلرزد
دنیا به بهانۀ علی میلرزد
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
نه تنها سر، برایت بلکه از سر بهتر آوردم