بیمرگ سواران شب حادثههایید
خورشیدنگاهید و در آفاق رهایید
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است
در عشق، رواست جاننثاری کردن
حق را باید، همیشه یاری کردن
در راه امام حق علمداری کن
ای پیرو مرتضی علی! کاری کن
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت
شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت