سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
امروز که انتهای دنیای من است
آغاز تمام آرزوهای من است
با بال و پری پر از کبوتر برگشت
هم بالِ پرندههای دیگر برگشت
یک دختر و آرزوی لبخند که نیست
یک مرد پر از کوه دماوند که نیست
در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود