گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
«یا صاحبی فی وحدتی» یاور ندارم
با تو ولی باکی از این لشکر ندارم
چون اشک، رازِ عشق را باید عیان گفت
باید که از چشمان او با هر زبان گفت
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید