گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
در این حریم هر که بیاید غریب نیست
هرکس که دلشکسته بُوَد بینصیب نیست
نه دعبلم نه فرزدق که شاعرت باشم
که شاعرت شده، مقبول خاطرت باشم
چشمم به هیچ پنجره رغبت نمیکند
جز با ضریح پاک تو صحبت نمیکند
آخر ای مردم! ما هم عتباتی داریم
کربلایی داریم، آب فراتی داریم
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
به تمنای طلوع تو جهان، چشم به راه
به امید قدمت، کون و مکان چشم به راه