غم داغ تو را با هیچکس دیگر نخواهم گفت
برایت روضه میخوانم ولی از سر نخواهم گفت
خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
تا برویم ریشهای چون تاک میخواهم که هست
نور میخواهم که هستی خاک میخواهم که هست
دلم تنهاست، ماتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب
حرف تو به شعر ناب پهلو زده است
آرامش تو به آب پهلو زده است
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی