ای نبیطلعت، ای علیمرآت
وی حسنخصلت، ای حسینصفات
عطش از خشکی لبهای تو سیراب شده
آب از هُرم ترکهای لبت آب شده
هر دل که سوز عشق تکانش نمیدهد
حق در حریم قرب، مکانش نمیدهد
گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
هفتاد و دو آیه تابناک افتادهست
هفتاد و دو لاله سینهچاک افتادهست
حضرتِ عباسی آمد شعر، دستانش طلاست
چشم شیطان کور! حالم امشب از آن حالهاست!
راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده
الا که نور و صفا آفتاب از تو گرفت
ستاره سرعت سِیْر و شتاب از تو گرفت
در دشت بلا که خاک از خون تَر بود
یک باغ پر از شکوفهٔ پرپر بود
ای ماه من که چشم و چراغ نبوتی
ریحانهٔ بهشتی باغ نبوتی
وقتی عدو به روی تو شمشیر میکشد
از درد تو تمام تنم تیر میکشد