ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
ای کاش تو را به دشت غربت نکُشند
لبتشنه، پس از دعوت و بیعت نکشند
آن گوشه نگاه کوچکی روییدهست
بر خاک پگاه کوچکی روییدهست
عمری به جز مرور عطش سر نکردهایم
جز با شرابِ دشنه گلو تر نکردهایم
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
بیتابتر از جانِ پریشان در تب
بیخوابتر از گردش هذیان بر لب
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
گهگاه تنفسی به اوقات بده
رنگی به همین آینهٔ مات بده