آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
عمری به جز مرور عطش سر نکردهایم
جز با شرابِ دشنه گلو تر نکردهایم
هنوز گریه بر این جویبار کافی نیست
ببار، ابر بهاری، ببار! کافی نیست