خوشا که خط عبور تو را ادامه دهیم
شعاع چشم تو را تا خدا ادامه دهیم
مردم که شهامت تو را میدیدند
خورشید رشادت تو را میدیدند
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند
کس راز حیات او نداند گفتن
بایست زبان به کام خود بنهفتن
خوشا از دل نَم اشکی فشاندن
به آبی آتش دل را نشاندن