در کویری که به دریای کرم نزدیک است
عاشقت هستم و قلبم به حرم نزدیک است
هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
مَردمِ كوچههای خوابآلود، چشم بیدار را نفهمیدند
مرد شبگریههای نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند
قطرهام اما به فکر قطره ماندن نیستم
آنقدَر در یاد او غرقم که اصلاً نیستم
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
خدا میخواست تا تقدیر عالم این چنین باشد
کسی که صاحب عرش است، مهمان زمین باشد