بر قرار و در مدارِ باوفایی زیستی
ای که پیش از کربلا هم کربلایی زیستی
ای عشق! کاری کن که درماندند درمانها
برگرد و برگردان حقیقت را به ایمانها
بوی خداست میوزد از جانبِ یمن
از یُمنِ عشق رایحهاش میرسد به من
شبنشینانِ فلک چشم ترش را دیدند
همهشب راز و نیاز سحرش را دیدند
این زن که از برابر طوفان گذشته بود
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود