مسلم که از حسین سلام مکرّرش
باید که خواند حضرت عبّاس دیگرش
گویند فقیری به مدینه به دلی زار
آمد به درِ خانۀ عبّاس علمدار
به یاد دستِ قلم، تا بَرَم به دفتر، دست
به عرض عشق و ارادت، شوم قلم در دست
گمان مکن پسرت ناتنیبرادر بود
قسم به عشق، کنارم حسین دیگر بود