ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
ای قوم به حج آمده در خویش نپایید
از خود بهدرآیید که مهمان خدایید
دل را به نور عشق صفا میدهد نماز
جان را به ياد دوست جلا میدهد نماز
بهار آمد بهار من نیامد
گل آمد گلعذار من نیامد
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام