خوشا سری که سرِ دار آبرومند است
به پای مرگ چنین سجدهای خوشایند است
دیر آمدم... دیر آمدم... در داشت میسوخت
هیأت، میان «وای مادر» داشت میسوخت
شب آخر هنوز یادم هست
خیمه زد عطر سیب در سنگر
حرم یعنی نگاه آبی دریا و طوفانش
حرم یعنی تلاطمهای امواج خروشانش