توفان خون ز چشم جهان جوش میزند
بر چرخ، نخل ماتمیان دوش میزند!
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
دل آزاده با خدا باشد
ذکر، نسیان ماسوا باشد
خدایا به جاه خداوندیات
که بخشی مقام رضامندیات
دلم تنهاست، ماتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب
خداوندا در این دیرینه منزل
دری نشناختم غیر از در دل
از رفتن دل نیست خبر اهل وفا را
آن کس که تو را دید نداند سر و پا را
خدایا دلی ده حقیقتشناس
زبانی سزاوار حمد و سپاس