لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز
مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند