بیتو چه کند مولا؟ یا فاطمة الزهرا
افتاده علی از پا، یا فاطمة الزهرا
چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
این حنجره این باغ صدا را نفروشید
این پنجره این خاطرهها را نفروشید
بفرمایید فروردین شود اسفندهای ما
نه بر لب، بلکه در دل گل کند لبخندهای ما
آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
بیتو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بیخورشیدند
یک کوه رشید دادهام ای مردم!
یک باغ امید دادهام ای مردم!
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
خوش باد دوباره یادی از جنگ شدهست
دریاچۀ خاطرات خونرنگ شدهست
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست