سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
مسلم شهید شد وَ تو خواندی حمیده را
مرهم نهادی آن جگر داغدیده را
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
زبان به مدح گشودن اگرچه آسان نیست
تو راست آن همه خوبی که جای کتمان نیست
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف
دنیاست در تلاطم و طوفان کران کران
خشم و خشونت و غم کشتار بیامان