بنای دین که با معراج دستان تو کامل شد
به رسم تهنیتگویی برایت آیه نازل شد
آوردهام دو ظرف پر از رنگ، سبز و سرخ
یک رنگ را برای خودت انتخاب کن
دشمن که به حنجر تو خنجر بگذاشت
خاموش، طنین نای تو میپنداشت
شب، شبِ اشک و تماشاست اگر بگذارند
لحظهها با تو چه زیباست اگر بگذارند
باران ندارد ابرهای آسمانش
باران نه اما چشمهای مهربانش...
هر چند قدش خمیده، امّا برپاست
چندیست نیارمیده، امّا برپاست
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من