سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
ای عشق! کاری کن که درماندند درمانها
برگرد و برگردان حقیقت را به ایمانها
ای مشعل دانش از تو روشن
وی باغ صداقت از تو گلشن
در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را