دیدیم میانِ سبزهها رنگ تو را
در جاریِ جویبار، آهنگِ تو را
چقدر این روزهای سرد سخت است
و پیدا کردن همدرد سخت است
سپیداران نشانی سرخ دارند
همیشه آرمانی سرخ دارند
این ابر پُر از بهار مهمانِ شماست
صبح آمده و نسیم، دربانِ شماست
در لشکر تو قحطیِ ایمان شده بود
دین دادن و زر گرفتن آسان شده بود
با دیدن تو به اشتباه افتادند
آنها که سوی فرات راه افتادند
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
آه کوفه چقدر تاریک است
ماه دیگر کنار چاه نرفت
سجادۀ خویش را که وا میکردی
تا آخر شب خدا خدا میکردی
یک لحظه شدیم خیره تا در چشمت
دیدیم تمام درد را در چشمت
در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
لحظهٔ سخت امتحان شده بود
چقَدَر خوب امتحان دادی