بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
وقتی سکوت سبز تو تفسیر میشود
چون عطرِ عشق، نام تو تکثیر میشود
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد