کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
این حنجره این باغ صدا را نفروشید
این پنجره این خاطرهها را نفروشید
بفرمایید فروردین شود اسفندهای ما
نه بر لب، بلکه در دل گل کند لبخندهای ما
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
بیتو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بیخورشیدند
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را