ای لحظهبهلحظه در تماشای همه
دیروزی و امروزی و فردای همه
ای کاش مرا گلایه از بخت نبود
یک لحظه خیالم از خودم تخت نبود
خوشا که خط عبور تو را ادامه دهیم
شعاع چشم تو را تا خدا ادامه دهیم
ای حرمت قبلۀ حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما
بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشتهای که جان دو عالم فدای تو
بشوی این گرد از آیینۀ خویش
به رغم عادت دیرینۀ خویش
ماه صفر رسید و افق رنگ دیگر است
عالم سیاهپوش به سوگ سه سرور است
سپیدهدم که هنگام نماز است
درِ رحمت به روی خلق باز است
ای ز فرط ظهور ناپیدا
ای خدا! ای خدای بیهمتا!
هر کسی را به سر هوایی هست
رو به سویی و دل به جایی هست
کس راز حیات او نداند گفتن
بایست زبان به کام خود بنهفتن
خّرم آن دل که از آن دل به خدا راهی هست
فرّخ آن سینه که در وی دل آگاهی هست
دگر اين دل سر ماندن ندارد
هوای در قفس خواندن ندارد
ايمان و امان و مذهبش بود نماز
در وقت عروج، مركبش بود نماز
از عمر دو روزی گذران ما را بس
یک لحظۀ وصل عاشقان ما را بس
عید است و دلم خانۀ ویرانه بیا
این خانه تکاندیم ز بیگانه بیا
ای صاحب عشق و عقل، دیوانۀ تو
حیران تو آشنا و بیگانۀ تو
دست خدا پردۀ شب را شکافت
صبح شد و نور خداوند تافت
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
خوشا از دل نَم اشکی فشاندن
به آبی آتش دل را نشاندن
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
سلامِ ایزد منان، سلامِ جبرائیل
سلامِ شاه شهیدان به مسلم بن عقیل
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
مطلع انوار کتاب کریم