و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
با بستن سربند تو آرام شدند
در جادۀ عشق، خوشسرانجام شدند
عاشقان را سر شوريده به پيكر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است!
دوباره پر شده از عطر گیسویت شبستانم
دوباره عطر گیسویت؛ چقدر امشب پریشانم