گفتی که سرنوشت همین از قدیم بود
گفتی مرا نصیب بلای عظیم بود
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها
ننوشتید زمینها همه حاصلخیزند؟
باغهامان همه دور از نفس پاییزند
هيچ موجى از شكست شوق من آگاه نيست
در كنار ساحلم امّا به دريا راه نيست
روز عاشوراست
کربلا غوغاست