خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
پای زخم آلود من! طاقت بیاور میرسی
صبح فردا محضر ارباب بیسر میرسی
باز در پردۀ عشاق صلایی دیگر
میرسد از طرف کربوبلایی دیگر
پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست؟
این سرزمین غمزده در چشمم آشناست
دوباره عطر گل یاس در حرم پیچید
و قلبها شده روشن در آستانۀ عید