چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
خاکیان را از فلک، امید آسایش خطاست
آسمان با این جلالت، گوی چوگان قضاست
چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
ای عشق! کاری کن که درماندند درمانها
برگرد و برگردان حقیقت را به ایمانها
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را