آمادهاند، گوش به فرمان، یکی یکی
تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی
دل جام بلی ز روی میل از تو گرفت
تأثیر، ستارهٔ سهیل از تو گرفت
جبریل گل تبسّم آورد از عرش
راهی غدیر شد خُم آورد از عرش
یا علی گفتم همه درها به رویم باز شد
یا علی گفتم، چه شیرین شعر من آغاز شد
دل در صدف مهر علی، دل باشد
جانها به ولایش متمایل باشد
تنها نه خلیل را مدد کرد بسی
شد همنفس مسیح در هر نفسی
یا علی! این کیست میآید شتابان سوی تو؟
با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟
مسیح، خوانده مرا، وقت امتحان من است
زمان، زمانِ رجزخوانی جوان من است
دستهایت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد
برخاست، که عزم و استواری این است
بنشست، که صبر و بردباری این است
غم با نگاه خیس تو معنا گرفته
یک موج از اشک تو را دریا گرفته
علی که بی گل رویش، جهان قوام نداشت
بدون پرتو او، روشنی دوام نداشت