چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
جنّت نشانی از حرم توست یا حسن
فردوس سائل کرم توست یا حسن
ای خاک ره تو خطّۀ خاک
پاکی ز تو دیده عالم پاک
یک کوه رشید دادهام ای مردم!
یک باغ امید دادهام ای مردم!
چشمۀ خور در فلک چارمین
سوخت ز داغ دل امّالبنین
خوش باد دوباره یادی از جنگ شدهست
دریاچۀ خاطرات خونرنگ شدهست
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس
لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس
ای شیرخدا و اسد احمد مختار
در بدر و احد لشکر حق را سر و سردار
گر سوى ملک عدم باز بیابى راهى
شاید از سرّ وجودت بدهند آگاهى
از غربتت اگرچه سخنهاست یا علی
دنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست
دختر فکر بکر من، غنچۀ لب چو وا کند
از نمکین کلامِ خود حقِ نمک ادا کند