از خودم میپرسم آیا میشود او را ببینم؟
آن غریب آشنا را میشود آیا ببینم؟
امروز دلتنگم، نمیدانم چرا! شاید...
این عمر با من راه میآید؟ نمیآید؟
تکبیر میگفتند سرتاسر، ذَرّات عالم همزبان با تو
گویا زمین را بال و پر دادی، نزدیکتر شد آسمان با تو
تیغ از تو طراوت جوانی میخواست
خاک از تو شکوه آسمانی میخواست
به واژهای نکشیدهست منّت از جوهر
خطی که ساخته باشد مُرکّب از باور
به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم
باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم