روزی شعر من امشب دو برابر شده است
چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی
عبّاس من! دیدی امّا مانند خواهر ندیدی
از نسل حیدری و دلاورتر از تو نیست
یعنی پس از علی، علیاکبرتر از تو نیست
بیزره رفت به میدان که بگوید حسن است
ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است...