ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
قلم به دست گرفتم، خدا خدا بنویسم
به خاطر دل خود، نامهای جدا بنویسم
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام