ای بهانۀ عزیز!
فرصت دوبارهام!
پر کشیدهام، چه خوب!
میپرم به اینطرف، به آن طرف
دشت
گامهای جابر و عطیّه را
شبنشینانِ فلک چشم ترش را دیدند
همهشب راز و نیاز سحرش را دیدند
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
ای نسیم صبحدم که از کنار ما عبور میکنی
زودتر اگر رسیدی و
آفتاب، پشت ابرهاست
در میانههای راه
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا
پل، بهانهای معلّق است
تا به اتّفاق هم از آن گذر کنیم
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود
هرکس میان صحن حرم راه میرود