ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است
میرسم خسته میرسم غمگین
گرد غربت نشسته بر دوشم
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر